آریا 7000

بیایید بشاشیید من

آریا 7000

بیایید بشاشیید من

مزدک پیامبر برابری

مزدک پیامبر برابری 

 


چنانچه اندیشه میترا و زردشت باور به مهدویت ورسیدن ناجی داشت و پارسیان که زیر سلطه جابرانه ساسانیان توانایی قد برافراشتن نداشتند، در انتظار ظهور «سوشیانت» (مهدی) لحظه شماری میکردند.

نظام طبقاتی ساسانیان حکومت اشراف دربار و روحانیون (موبدان) را برمردم تحمیل کرده بود و علیرغم اینکه شکافهای عمیق اقتصادی بروز کرده بود و مستمندان نادار برای امرار معاش خویش برده شاهزاده ها و بازرگانان و روحانیان بودند.
امنیت اجتماعی نیز بر سرزمین حاکم نبود و ثروتهای ملی و دسترنج توده ها و دهگانان که صرف عیاشیهای دربار و فساد و مفتخوریهای روحانیت میشد بماند، که هیچ بانو و دوشیزه پارسی نیز امنیت نداشت زیرا با حرمسراهایی که درباریان برای خویش ساخته بودند جدا از ثروت، زن بازوی توانای اجتماعی، یاور و همسر مرد را  نیز در اختیار طبقه خویش درآورده بودند، چنانچه دوازده هزار و به قولی سه هزار تنها زنان حرمسرا و خاص خسرو بودند که هر شاهزاده و بزرگزاده ای نیز چیزی کمتر از این را در اختیار نداشت. 
خسرو (کسری) سه هزار زن  در حرم داشته است و هرکجا دوشیزگان و بیوه زنان صاحب اولاد نشان میدادند به تصرف خود در می‌آورد. ابن بلخی نیز می‌نویسد:
«کسری به درختی رسید در بزرگواری، جباری و فرماندهی که ملکی را مانند او نبود و از جمله اسباب تجمل او دوازده هزار کنیزک در سراهای او بودند. از «سریه» (کنیز همخوابه شاه) تا مطربه و خدمتکار.» 
ملوک ساسانی تنها دخترکان طبقه خویش را اسیر و کنیزک دربار نمیکردند، بلکه حتی اگر تهیدست و دهقان ناتوان و یا کارگر خسته‌دلی را هم دختی بود در تصرف خویش در میآوردند. چنانچه حکیم ابوالقاسم فردوسی میسراید، جناب بهرام گور تا چشمش به چهار دختر روستایی آسیابان میافتد هرچهار را از پدر می طلبد:
زهرچهار پرسید بهرام گور
کز ایشان دلش اندر افتـاد  شـور
که ای گلرخان دختران که اید
وزین آتش افروختن بر چه آید؟
یکی گفت: ای سرو بالا سوار
به هر چــیز ماننده ای  شهریار
پدرمـــــان یکی آسیابان پیر
درین دام کــهسار نخجیر گیر
هم اندر زمان آسیابان زکوه
 بیامد زنجیر  خودبا گروه
بدو گفت بهرام کاین هرچهار
به من ده وزین بیش دخترمدار
بفرمود تا خادمان سپاه
 

 برند آن بتان را به مشـــکوی شاه

در چنین زمان و شرایطی که قدرت سیاسی و ثروتهای ملی و بانوان ودوشیزگان ایرانی در خدمت دربار ساسانی و موبدان روحانی بودند، سوشیانتی دیگر در پی زردشت و مانی ظهور کرد تا پیام آور شورش وتحول آفرینی در جامعه درجهت رهایی و آزادی مستمندان شود و شورش انگیز  پارسیان اسیر ستم شاه و دربار شد.
امید است که گرامی یاران ملی ایران نسبت به این مسئله تاریخی و این قلم بویژه در این مورد دلگیر از عشق شاهان کهن به بانوان میهن نشوند.
زردشت دوم پسر«خرگان» از نجبای فارس که در شهر «پسا» (فسا) تولد یافته بود، پیام برابری را در فضای ایران درافکند و بهترین باوفاترین، فداکارترین شاگردان و یاران او مزدک پسر بامداد که روحیه‌ای انقلابی و پرتوان داشت، توانست با فرمولـه کردن اندیشه «زردشت دوم» پیشوای رهایی پارسیان از قیود محدودیتهای طبقاتی شود. 
بسیاری از مورخان به اشتباه زردشت دوم پسر «خرگان» را با مزدک یکی دانسته اند. اما چنانچه طبری نقل کرده ( و درست ترین نظریه می‌باشد.) مزدک در پی زردشت دوم قیام مردم را رهبری کرده است و این دو نام هرگز یکی نبوده اند و میتوان گفت که زردشت دوم پیامبر و معلم انقلاب و مزدک بامدادان رهبر انقلاب بوده است. 
مسئله دیگر که در قیام مزدک توسط ذهنهای ناتوان در طول تاریخ خوب درک نشده است، مسئله شعارها و اهداف، نظریات انقلابی وی می‌باشد، زیرا تنها بر اثر اینکه او منادی برابری انسانها بوده و بر این باور بوده است که تمامی انسانها باید درثروتهای خدادادی شریک، صاحب و مالک دسترنج  خود باشند و زنها نیز در خانه تمامی مردان باشند نه اینکه تنها در اختیار درباریان باشند. آنان (تاریخ نویسان نادان) را بجایی کشانده اند که مزدک را پیامبر فساد اجتماعی و … بخوانند ولی چنانچه در سطور قبل آمد در آن زمان ساسانیان با زن همچون کالا برخورد میکردند و تمامی زنهای میهن را در اختیار خود گرفته بودند، چنانچه بهرام گور حتی از دخترکان آن آسیابان پیر که عصای پیر و قوت تنگدستی او هستند نمی‌گذرد.
پس شعار «برابری در ثروت و زن» شعار و اقدامی درست بوده که مزدک درشرایط خاص حاکم بر آنزمان ایجاب میکرده است که مزدک آن اجتهادگر بزرگ آن سان عمل کند. چنانچه طبری مینویسد: مزدک در «مدریه» واقع  ساحل شرقی دجله محل کنونی «کوت العماره» تولد یافت. 
زردشت پسر «خرگان» … بدعتی در دین مجوس آورده بود و مردم پیرو دعوت او شده بودندو مردی از اهل «مدریه» بنام مزدک پسر بامداد مردم را به بدعت وی میخواند واز جمله چیزهاییکه به مردم می گفت و رواج میداد و بدان ترغیب میکرد: مساوات در مال و زن بود. 
بی گمان آنچه را که طبری از آن بعنوان بدعت در دین یاد میکند، چیزی جز اجتهاد و بهسازی دین براثر تکامل و پیشرفت زمان نیست. کاری که رسالت تمامی پیامبران و پیشوایان راستین تاریخ بوده است و مسلما در اوستا زمینه های این نوپردازی هم وجود داشته است. 
«ثعالبی» می نویسد: « مزدک می گفت  که خدا روزی در جهان نهاد تا مردم میان خود به مساوات بخش کنند. چنانکه هیچکس را بر دیگری فزونی نباشد ولی مردم بر یکدیگر ستم کردند وبرخی برتری جستند.
زورمندان ناتوانان را شکستند و روزی و مال را همه خود برگرفتند.
اینک لازم است که از دولتمندان بگیرند وبه بینوایان دهند تا همه در مال یکسان شوند.
هرکس را فزونی درخواسته یا زن یا متاع است حق او بدانها بیشتر از دیگری نیست.»
برای صدور چنین حکم انقلابی مزدک نشانه ویژه ای از آئین کهن دارد یعنی در اوستا نشانه‌‌هایی برای این چنین اجتهاد و نوپردازی‌ای موجود است.
در «وندیداد» آمده است: « اگر همکیشی – برادری یا دوستی، پول – زن یا پند خواست، باید کسی را که پول میخواهد پول داد و آن کس را که خواستار زن است، زنی به کابین او سپرد و آنرا که خرد میجوید، کلام مقدس یاد داد.‌»
مسعودی مینویسد: مزدک، اوستا (کتاب زردشت) را تاویل میکرد.. وی نخستین کس بود که به تاویل و باطن اعتقاد داشت… زندیک (زندیق) اصطلاحی نکوهش آمیز و به معنی «گزارنده» است و به مانویان و همانندان ایشان وبویژه پیروان مزدک که برای اوستا، «زند» یا (گزارش) فراهم کرده بودند، اطلاق میشود. 
مزدک هرگز مدعی دین جدیدی نشد بلکه او خودرا ابلاغگر راستین اوستا میدانست، ابلاغگری که توانا بود نسبت به شرایط زمان، اوستا را تفسیر و تشریح کند.
خواجه نظام الملک که از دشمنان تاریخی مزدک گرایی می‌باشد به دانا و اندیشمند بودن مزدک اعتراف میکند و مینویسد: مزدک از علم نجوم برخوردار بوده و لذا در شرایطی بنام خویش آغاز به دعوت کرده که همه مردم چشم براه سوشیانتی از تبار زردشت بوده اند. 
«ابن ندیم» که زردشت دوم را مزدک اول خوانده درمورد عقایدش می نویسد:
« اندرز میداد که از خوشیهای زندگی بهره جویید و از آنچه خوردنی و نوشیدنی است به برابری و درستکاری خویشتن را سیراب سازید از تسلط بر هم بپرهیزید واز میهمان نوازی هیچ فرو مگذارید.»
محمد اقبال لاهوری درمورد قیام مزدک مینویسد:
«… مزدک پیامبر مردم گرای (کمونیست) که درعصر انوشیران ساسانی (سده ششم مسیحی) میزیست در برابر تکگرایی «زروانیان» عصر خود واکنشی کرد ونظری، دوگرایی آورد.»
مزدک مانند مانی برآن شد که گوناگونی اشیاء ناشی از دو اصل مستقل جاویدان است. یکی از این دو اصل «شید» (روشنایی) ودیگری «تار» (تاریکی) نام گرفته است. 
مزدک برخلاف پیشینیان باور داشت که آمیزش با جدایی نهایی این دو به عمد و اختیار مقرون نیست، بلکه محصول تصادف است.
خدا در نظام فکری مزدک از احساس برخوردار است و در حضور سرمدی خودچهار نیروی اصلی دارد: تمییز، حافظه، فهم، سرور. نیروهای چهارگانه درچهار تن متجلی میشوند و این چهارتن بیاری چهار تن دیگر به جهانداری میپردازند. خصایص موجودات که باعث جدایی آنها از یکدیگر میشوند، زاده نسبت آمیزی نیروهای چهارگانه اند. 
ممتازترین جنبه تعالیم مزدک، مردمگرایی او است و بی گمان گرایش مانویان به جهانبینی میهنی در این مردمگرایی موثر بوده است. مزدک میگفت که : همه افراد انسان برابرند. با جعل مفهوم مالکیت انفرادی، مردم را به نامردمی میکشانند با آنکه به اعتقاد پیروان مزدک آتش مقدس بسخن درآمد و صحت رسالت مزدک را گواهی داد. اما موبدان (روحانیون زردشت) که مخصوصا جنبه اجتماعی آئین اورا خوش نداشتند او و پیروان فراوانش را کشتند.»
اوضاع نابسامان سیاسی اقتصادی اجتماعی و حاکمیت چند ساله ساسانیان موجب شد تا خیلی سریع توده های زحمتکش و خردمندان دانا که در اندیشه بیداری و رهایی مردم بودند به پیام انقلابی مزدک پاسخ مثبت گویند و در گرد او جمع آوردند

همی گفت هرکو توانگر بود
تهیدست با او برابر بود 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد