آریا 7000

بیایید بشاشیید من

آریا 7000

بیایید بشاشیید من

آیین زرتشت

              به نام روشنایی اهورا و پاکی اوستا 



            آیین زرتشت


«زردشت بن پور و شسب» در زمان «گشتاسب بن لهراسب» پادشاه عجم (ایران) ظهور کرد. پدرش از آذربایجان (آتورپات) و مادرش از ری و نام مادرش «دغذو» بود.
زردشت بر آن است که «مرایشان» را پیامبران بود و پادشاهان و اول ایشان «گیومرث» (کیومرتن GyaMaretan ) بود.  و بعد از گیومرث، «اوشهنگ بن فراوک » بود که د رهند بود و آنجا به دعوت مشغول بود و بعد از وی «تهمورث» (تخمواروپ) بودکه در زمان او «صابیه» ظاهر شدند. در سال اول پادشاهی او و بعد از برادرش «جم» و بعد از جم پیامبران بودند و پادشاهان و ازجمله پادشاهان: «منوچهر» (منوش چیتهره) بود که در بابل فرود آمد وعلم پادشاهی بر افراشت اینان برآن باورند که موسی در زمان او ظاهر شد. «زردشت حکیم» بر این باور بود که خدای عز و جل هنگام صحف اولی و کتاب اعلی از ملکوت خویش خلقی روحانی ‏آفرید.
سه هزار سال از این آفرینش گدشت. اراده الهی بر آن رفت که در صورت نور درخشنده ترکیب صورت انسان را پدید آورد و ماه و ستاره‌ها و زمین را بیافریند و بنیه آدم سه هزار سال بیحرکت بود.
بعد از آن روح زردشت را در درختی که در اعلی علیین آفریده بود قرار داد ونشو و نمو یافت تا آنکه به سی سالی رسید . پس حق تعالی اورا به پیامبری بسوی مردم فرستاد و اورا دعوت نمود، گشتاسب رابه دین خود و او   اجابت نمود و دین او عبادت خدا بود و نافرمانی شیطان و «امر به معروف » و «نهی از منکر» و دور بودن از پلیدیه او گفت:
نور و ظلمت دو اصل  ضدیکدیگرند و همچنین یزدان و اهریمن و این هردو مبداٌ موجودات عالمند… و حق تعالی خالق نور و ظلمت است و مبداٌ آنها و او یکی است «لا شریک له» (اورا شریک نیست)  بی ضد، و بی مثل است و روان نمیدارد که ظلمت را بسوی او نسبت کنند چنانچه زروانیه گفتند..
و زردشت را کتابی است که آنرا «زند اوستا» گویند و بعضی گویند آن کتاب بروی فرود آمده است و بعد از آن در موارد تکلیف که حرکات انسان است سخن گزار شد وبه سه قسم تقسیم نمود:
گویش (گفتار نیک)
منش ( کردار نیک)
کنش ( پندار نیک)
زردشت که در پی هزاره امید بخشی ناجی رس در اندیشه پارسی پدید آمده بود می بایست با در نظر گرفتن نیازهای جامعه و زمان در آئینهای کهن، اجتهاد (نوپرداری) کند، یعنی با باور به بنیادها و پایه‌های راستین آنها، در شیوه عمل و پیام رسانی نو پردازی و انقلاب کند. 
یکی به این دلیل که نظام تمدن و مالکیت دردها و نیازهای تازه‌ای به جان بشریت میریزد و بعد مصلحینی را به درمان کردن می‌انگیزد. اینکه کنفوسیوس، لائوتسو، بودا، زردشت، «حکمای سبعه» و فلاسفه یونان همه دریک عصرند به همین دلیل است و زردشت در آن دوره پاسخی بود به دردها و نیازهای تازه ایرانی.
آئین زردشت، مذهب واقعگرایی و خردگرایی است. برخلاف مذهب یهودا که جهان را رنج می‌داند و زندگی را از یک عنصر آنهم رنج می‌یابد و هر پیوند و نیازی را عامل ذلت و بدبختی و رنج و انحطاط می‌شناسد و جهان و طبیعت و انسان را با نگاهی بدبینانه می‌بیند. آئین زرتشت، مذهب خوشبینی و واقعگرایی است.
کارو تولید و کشاورزی را بشدت تشویق می‌کند و برایش ثوابهای فراوان می‌شمارد. زندگی و ازدواج و پرداختن به همسایگان را ارج میگذارد و اساساٌ اخلاقش بر اساس روابط عملی کشاورزی است. برخلاف اخلاق بودایی که بر اساس نفی زندگانی مادی و پرداختن به درون‌گرایی و «نقب زدن از درون» به ماوراء الطبیعه استوار است، به روح مذهب زردشت رآلیستی شدید حاکم است.

سازمان زرتشت

                    درنوجوانی آیین وسازمان راستی را پایه نهاد. نخستین پیوستگان به او همسر و عموزداده‌اش بودند. 
پس از چندی شورای مزگت (مه مغ= بزرگواران= خردمندان) را تشکیل داده و پس از آن مزکت (مسجد) و مکان گردهمایی و نیایش پیوستگان شد که با آتش، محفل را نور و گرما میبخشیدند. 
راهیابی به مزکت چهار شرط داشت:
خداوند مهربان و راستکار و خردمند را شناختن و نیایشگر او بودن.
راستکردار بودن.
اندیشمند بودن.
آرامش پسند بودن و خوب و خوش زیستن.
زرتشت پس ازآنکه توانست گروههای مختلفی را سازمان بدهد، گسترش آیین مهر و راستی را در سراسر سرزمین آریا مد نظر قرارداده و بهترین راه را گفتگو با گشتاسب شاه شاهان دانست. 
در آن دوران هرقبیله و شهری را شاهی بود و شاهنشاهی که شاه تمامی شاهان بود. در بحثها و گفتگوهای اندیشمندانه و خردمندانه‌ای که دربار گشتاسب میان زرتشت و دیگران جریان یافت پادشاه برتری اندیشه وی را پذیرفته و او را مشاور عالی خود قرار داد. 
زرتشت دینی نیافرید، زیرا که دین بمعنای عصبیت و عقیده ثابت است، بلکه گسترش دهنده آیینی است که مهر و راستی اساس و پایه آنست و بهمین خاطر است که تابه امروز نامی  مشخص برای آیین زرتشت چون دیگر ادیان یهودی، مسیحی و اسلام رایج نشده است و او هرگز مدعی نقش رابط داشتن میان خدا و مردم نبوده و خویش را پیامبر نخواند، بلکه بجای وحی او از خرد نام برده است و بجای پیامبر، اندیشمند و خردمند!
وی پس از آنکه از حمایت گشتاسب برخوردار شد، سازمان مزکت خود را گسترش داده و آموزشگاههایی در سراسر سرزمین آریا بنا نهاد، این آموزشگاهها، پایه‌های اولیه واصلی دانشگاهها گردید و شاگردان اولیه خود را که فرشوشتر- جاماست – مدیو ماه و ایدواستر نام داشتند را بعنوان پیامبران خردگرایی مامور تشکیل آموزشگاهها نمود و پرسش و پاسخ و بحث و گفت و شنود از اصلی ترین برنامه های رایج در آموزشگاهها بود. 
سازماندهی آموزشگاههای زرتشت روزبروز رو  به گسترش بود و زنان در کنار مردان نقش آموزگار و پیامبر را داشتند و چنانچه در فروردین یشت آمده است بیست و هفت زن در سازمان خردمندان زرتشت (در شورای رهبری و آموزش و پرورش) فعالیت داشته‌اند. 
نیایش به درگاه اهورامزدا (خداوند دانا و توانا) را پنج بار در روز بجای میآورده‌اند که در ابتدای نیایشهای دسته جمعی موزیک نواخته میشده است و با جمله بنام خداوند بخشنده مهربان نیایشها (نمازها) آغاز میشده است. 
طرح مسایل و اندیشه‌های تازه و نو نسبت به پیشرفت زمان، یکی از کارهای خردمندان راستکردار بوده است و در همین راستا بوده است که بعدها شعار نیکی در پندار، گفتار و کردار بعنوان سمبل اصلی و ریشه‌ای سازمان خداشناسان خردمند زرتشت شناخته شده است. 
در گاتهای تاکید بسیاری بر خودشناسی شده است و حتی وظیفه‌شناسی از خودشناسی آغاز میشود. 
وظیفه انسانهای آگاه، مهرورزی، راستی و تلاش در جهت برگرفتن صفات خداوندی و اهورامزدایی بوده است. انسانها به کافر و مومن تقسیم نمیشده‌اند بلکه اهورامزدا را خدایی بوده و اهریمن را صفاتی دیگر که آدمیان نسبت به کردار و صفاتشان یا خداگونه بوده اند و یا اهریمن صفت.

 

  پزشکی در اوستا

 

ازدیگر ویژه‌گیهای زرتشت، حرفه پزشکی است که در اوستا به سه دسته تقسیم شده است . 
در فروردین یشت نظام پزشکی به سه بخش دسته بندی شده است. 
کارو پزشکی: پزشک برای کارگاهها و کارخانه ها پزشک کار 
دارو پزشکی : درآن دوران پزشک معالج و داروخانه دار یکی بوده است. بدین جهت به نوع پزشکی که دارو را نیز میداده است، داروپزشکی میگفته اند. 
روان پزشکی: پزشک روان! روان پزشک! 
و در اردیبهشت یشت، پزشکی به پنج بخش تقسیم شده است:
اشو بییشه زو= پزشک بهداشت و پاکسازی
دایو  بئیشه زو= پزشک قانونی
کره تو بئیشه زو= جراح و شکسته بند
آرور رو بئیشه زو= پزشک داخلی و بیماریهای عفونی 
 
منتره بئیشه زو= پزشکی که با کلام درمان میکند  (روان پزشک)
در سروده‌ای دیگر، در گاتها، پایه و اصول مبارزاتی و  آرمانی خردمند آریایی بگونه ای زیبا بیان شده است:
«
خشم و ستم سنگدلی و زور مرا بستوه آورد! آ‏فریدگارا! مرا جز تو نگاهبان دیگری نیست، اینک بهروزی و شادکامی برزیگران را به من ارزانی دارد!»
زرتشت هرچند تمامی خدایان پیش از اهورامزدای خود را با عنوان دیو و دیوان نفی میکند. اما به زبانی دیگر آنها را در اندیشه و آئین خودجای میدهد، یعنی قدرت برتر خدایی آنان را گرفته اما آنان را با عنوان فرشتگان (امشاسپندان) و  یاهم ایزدان در سروده های خود جای میدهد که البته امشاسپندان از درجه و اعتبار والاتری نسبت به ایزدان برخوردارند. 
فرشتگان- امشاسپندان که شش تن میباشند عبارتند از:
بهمن: نماینده اندیشه نیک و خرد و دانایی اهورامزدا و آموزش دهنده گفتار نیک به انسان است. 
اردیبهشت: نماینده راستی، پاکی و نگهبان آتش بر روی زمین است. 
شهریور : نماینده شهریاری و توانایی و پاسدار فلزها و فریادرس تهیدستان و بینوایان می باشند. 
 
اسپند (سپندارمذ) : نماینده دوستداری، فروتنی، بردباری، پارسایی و نگهبان زمین و خرمی و آبادی است. 
خرداد: نماینده برتری، رسایی، برازندگی و نگهبان آب میباشد. 
امرداد: نماینده جاودانگی و بیمرگی و دوام و پاسدار گیاه و سبزی است. 
تعداد فرشتگان درجه دوم که آنان را ایزد میخوانند بسیار است که ما در اینجا فقط چند تن از آنانرا معرفی میکنیم:
آذر: نگهبان آتش و نور.
 
اِسی: فرشته‌ای که نگهبان توانگری و پاداش میباشد. 
رشن: ایزدی که همکار مهر میباشد و در نبردها اورا در کنار سروش یاری میکند!
آناهیتا: این نام از سه صفت (رود)، (نیرومند)، (پاک) و یا (آب توانمند پاک) تشکیل شده است که در پارسی (ناهید) و (ستاره زهره) را هم گویند. این فرشته که بصورت دختری زیبا و بلند قامت توصیف شده است نگهبان آب میباشد. 
(شایان یادآوری است که بخاطر با اهمیت بودن آب، فرشگان بسیاری، بعنوان نگهبان آن برگزیده شده اند.)
 
تیر: فرشته و ایزدی است که نگهبان باران است. 
 
آبان: این فرشته نیز نگهبان آب است. 
سروش: فرشته و ایزد فرمانبری و شنوایی و پاسبانی ‏‏آفریدگان نیک و همکار مهر است. 
نیو سنگ: که نام نرسی هم از آن استخراج شده است، ایزد همراه و همرزم سروش می باشد برای پاسداری نیکی و شنوایی و نبرد با نیرنگ بازی و بدکنشی. 
(شایان یادآوری است که بسیاری (سروش و نریوسنگ) را فرشته رابط میان اهورامزدا و زرتشت دانسته‌اند، اما چنانچه بارها یادآوری شد، در آیین مهر و راستی فرشته رابط (جبراییل) وجود ندارد و چنانچه از گاتها و یشتهای اوستا هم استنباط میشود، این دو فرشته نقش رابط و واسطه‌گری نداشته اند. (نامه مینوی آیین زرتشت: جلیل دوستخواه)
در سرود 52 یشتها آمده است:
«
اگر مرد نیرنگ باز بدکنشی پیش آید، مهردارنده دشتهای فراخ با گامهای تند، گردونه تندرو خویش را شتابان سازد و (سروش) پاک و توانا (نریو سنگ) چست و چالاک نیز همگام وی شوند. مهر، آن مرد نیرنگ باز را خواه درگیر و دار پیکاری بزرگ و خواه در نبردی تن به تن از پای درآورد و بکشد.»
نمونه‌های بسیار دیگری در اوستا موجود است که سروش به عنوان یک همکار و همرزم (مهر) که پایاپای رشن و نریو سنگ و دیگر ایزدان برای پاکی و نیکی و برعلیه نیرنگ و فریب، مبارزه میکند. 
و اما (مهر) برترین فرشته و ایزدی است که با اهورامزدا فاصله چندانی ندارد! و تمامی دشتهای فراخ از آن اوست! مهر و میترا چون سالها پیش از زرتشت برترین خداوند آریاییان بوده است. در آیین نوین هم جایگاهی بالا و والا و بزرگ را بخود اختصاص  داده است!

 

آسوده روزهای سالیانه در آئین اوستا

 

آسودن یک ماه پس از یکسال زحمت و تلاش، شیوه‌ای کهن و آریایی است. 
درآئین کهن ایران علیرغم آسوده روزهایی که مربوط به جشنهای ماهیانه و آخرین روزهای هفته میشده است و سیزده روز جشن آغاز بهار، در هرسال یکماه نیز برای مرخصی و آسوده  روزهای سالیانه درنظر گرفته شده است. 
به روز  خجسته سرمهرماه 
به سربرنهاد آن کیانی کلاه 
زمانه بی‌اندوه گشت از بدی
گرفتند هرکس، ره ایزدی
دل از داوریها بپرداختند
به آئین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام 
گرفتند هریک ز یاقوت جام 
پرستیدن مهرگان دین اوست 
تن‌آسایی و خوردن آئین اوست 
کنون یادگار است از ماه مهر 
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
منظور از تن آسایی و خوردن آئین اوست. مربوط به ماه مهر میگشته است زیر اکه این ماه، ماه مرخصی سالیانه ایرانیان بوده است . « تن آسایی» در زبان فردوسی همان راحت زیستن و بهروزی خواستن برای تمامی مردم در هر دوره و زمانه و هنگامه‌ایست بویژه در یکماه آسودگی (تعطیلی) سالیانه!

 

ساعت کار و آسایش در آئین اوستا

 

آنچه امروز درجهان متمدن رایج است که به ساعت کار روزانه و آسودگی آخر هفته مربوط میشود سرچشمه از آئین کهن هفت هزار ساله اوستا گرفته است در گزیده (اندرز پوریوت کیشان) شبانه روز به سه بهره بخش گردیده است که در هریک کار ی انجام میشود. 
سه یک (یک سوم) روز و شب به هیرتیستان (مدرسه، آموزشگاه، دانشگاه…) رفتن و خرد نیکان را پرسیدن، سه یک روز و شب آبادانی کردن، سه یک روز و شب خوردن و رامش و آٍسایش کردن. 
در شاهنامه فرودسی نیز برای بخش نمودن شبانه روز به کارها و آسودگی‌ها آمده است:
چنین داد پاسخ که تا نیمروز 
که بالا کشد هورگیتی فروز 
نیاید کس آسودن از کارروز 
کسی کش کشاورزی اورا ست بهر 
دگر نیمه را، خواب و آسایش است
وگر خوردن و کام و آسایش است.


مهدویت – پل صراط
و جبرئیل در آئین زردشت

مهدویت

 

در آئین زردشت چون آئین میترا و مهر باور به «ناجی» و «مهدی» (سوشیانت) و فرشته‌ای رابط بین خدا و پیامبر، جبرئیل و پل صراط وجود دارد (یعنی بر گرفته ا ز افکار کهن ایران است) که این باورها در بسیاری از مذاهب و فرقه های اسلامی (و یهودیت و مسیحیت) نیز وارد و همچنان مانده است. 
مهدی و ناجی در آئین زردشت با نام «سوشیانت»  آمده است. سوشیانت به معنی رهاننده و نام سه تن از واپسین : یکم- دوم- سوم – پس از زردشت از تخمه وی به جهان خواهند بخشید.
و عجیب که در آئین زردشت چون ادیان ابراهیمی که تمامی پیامبران (موسی –عیسی – محمد) از تخمه ابراهیم هستند و «مهدی» نیز از نسل محمد (پیامبر اسلام) خواهد بود. سوشیانت ها (پیام آوران و مهدیان بعد از زردشت) نیز از تخمه او خواهند بود!

جبرائیل - فرستاده خدا، رسول خدا
جبرائیل که کلمه‌ای عبری است بمعنای فرستاده  و رسول خداست که در زبان پارسی سروش گفته می شود.
اگر مرد نیرنگ باز بدکنش پیش آید، «مهر» دارنده دشتهای فراخ، با گامهای تند گردونه تندرو خویش را شتابان سازد و «سروش» پاک و توانا و «نریوسنگ» چست و چالاک نیز همگام وی شوند..
در این متن اوستا، «نریوسنگ» و سروش همان فرشته ایست که پیک و پیام آور اهورامزدا بشمار میآید، مانند جبرئیل در اسلام نام خاص نرسی در فارسی از نام همین فرشته آمده است و سروش نیر پیام آور خداوندگار است. اما نه فقط برای زردشت او برای رهانیدن انسانها از دام اهریمن و بدی زشتکار .همگام با مهر به یاری مردم می آید. 

پل صراط

 

در اوستا آمده است: «من با همه آن کسانیکه به نیایش تو برگمارم از پل چینوت خواهم گذشت»
چینوت (Cinvat) در لغت بمعنی آزماینده و بازشناسنده و در اصطلاح آئین زردشت نام پلی است که روان گذشتگان پس از مرگ از روی آن می گذرند. این پل که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر می باشد تشبیهی است به حساس بودن مرزمیان نیکی و بدی، اهورامزدا و اهریمن و پاکی و پلیدی
زردشت ضد طبقه دیندار
هجوم و حمله اساسی زردشت متوجه روحانیان است که وی از آنها با عنوان دیو یاد می‌کند و در اکثر نیایشها و پیامهایش حیله گری آنان را رسوا میکند. 
«
دیو» در اصل بمعنی خداوند و پروردگار است اما زردشت گروه خداوندان آریایی پیش از خود راکه آئینشان با آئین وی ناسازگار بود را «دیو» خواند و از پیروان اهریمن بشمار آورد.
زردشت احیانا از امامان و مراجع تقلید ادیان پیشین خویش بعنوان دیوان یا پیامبر دروغ پرستان یاد میکند که از جمله «گیرهم» (Graham) است.
«
ای «اهورا» هرچند «گیرهم» از بسیاری گناه بلند آوازه گردید، تو پاداش و پادافره هرکس را به یادداری و با بهترین منش از آن آگاهی.‌»
 «
ای «دیوان»، روحانیون ، شما با اندیشه و گفتار  کردار زشت و تباه کننده‌ای که اهریمن به شما و پیروان دروغ آموخت مردم را از زندگی خوب و جاودانی گمراه میکنید و فریب میدهید. »
برخی از «گاتاهای اوستا» شباهت و همسانی عجیبی به آیات قرآن دارد هم در معنی و هم در محتوا! در مورد آفرینش انسان و دمیدن روح خداوندی در کالبد انسان (آیه 29 از سوره 15)
در گاثاها آمده است: «آنگاه که تو در آغاز جهان روان ما را آفریدی و از منش خویش به ما خرد بخشیدی، انگاه که جان در کالبد ما دمیدی، آنگاه که پیام ایزدی و کردار نیک به ما نمودی تا هرکس آزادانه آئین پذیرد.».
و یا آنگاه که قرآن میگوید: روحانیان و آخوندها (احبار و رهبان) را به پروردگاری و امامی برگزیدند ویا آن روحانیونی که دارائیهای مردم را به ناحق میخورند و … که دربخش گاثاهای اوستا نیز آمده است:
«
ای آهورا از تو میپرسم پادافره آن بدکنشی که مایه زندگی خویش را جز به آزار کشاورزان درست کردار و چارپایان بدست نیاورد چیست؟»
«
زردشت تمامی اقشار جامعه را در ابتدای پیامبراش خطاب کرده و آنانرا به منش – کنش- گویش نیک فرامیخواند.»
«
ای آزادگان! ای برزیگران! ای پیشوایان (امامان و مراجع تقلید) ! ای دیوان (روحانیون) برای خشنودی «مزدا اهورا»باید به گفتار و آموزش من گوش فرادهید و فرمانبر باشید.»
چنانچه قرآن هم بارها تاکید کرده است که همواره پیامبران مورد رشک و حسد فریبکاران و زورمندان و ثروتمندان واقع میشوندو آنان اولین کسانی هستند که پیامبران را تکذیب می‌کنند. زردشت از دست و کینه اینان به خدا پناه میبرد. (البته چنانچه در کتاب- قرآن سروده ای به سبک پارسی - نوشتیم. – اسلام برگرفته های بسیاری از اوستا دارد و حتی واژه های پارسی بسیاری در قرآن است از جمله آیه کور و...)
«
ای بهمن ! مرا از بهترین پاداشی که از دین راستین به من خواهید داد اگاه ساز تا دریابم و به یاد سپارم که چرا به من رشک می‌برند!»

 

زردشت حامی زحمتکشان

 

خانواده زردشت در نزدیکی «سغد» به زمینداری و پرورش اسبان و دامداری اشتغال داشتند. اما زردشت از کودکی بیشتر به خواندن و نوشتن کتابها و بعدها به تفکر و اندیشمندی گرایش داشته، لذا پدرش.. «پورویشب» و مادرش «دغدو» اور ا به استادی بنام «برزین کورش» می سپارند که خواندن و نوشتن بیاموزد.
از شانزده سالگی زردشت نسبت به سراین قبایل (گرپانها) و حکمرانان آن صفحات بنام «گوی» (کی) که به کشاورزان ستم میکردند و گاوان بسیاری به رسم نثار قربانی می‌کشتند، نغمه مخالف ساز می‌کندو گاوان و اسبان را ‏آفریدگان دانا (اهورامزدا) میخواندو کشتار کنندگان آنها  و ستمگران به کشاورزان و دامداران را دستیاران بدمنش و پلید (انگرامنیئن یو- اهریمن) مینامد.
زردشت در بیست سالگی خانواده خود را ترک کرده و برای تفکر در کوهساران منزوی شده و از تمام آنچه که پدرش خواست به او ببخشد فقط کشتی دوال کمر آریایی را پذیرفت. 
کشتی از واژه پهلوی کست به معنی «پهلو»، «جانب» و «ساحل» ، دوالی است که زردشتیان به نشانه پندار، گفتار و کردار نیک از سن بلوغ تا پایان زندگی سه بار دور کمر می پیچیند
آئین زرتشت دریایی از معنویت، انسانیت، آئین بهزیستی و نیکوکاری و دوست داشتن است. 
چنانچه در سخن آغازین گفته شد این آئین به جز در ایران، مورد بهره برداری اندیشمندان و فلاسفه بزرگ نیز قرار گرفت و فلسفه مثلهای افلاطونی از نخستین پدیده های آن می باشد.
آئین زردشت که دین بهی نیز بدان گفته اند مورد پذیرش گشتاسب در بلخ واقع شد و این آئین جدید توانست نظم و تحول نوینی در جامعه آن زمان پدید آورد و از سویی به استقلال ایران نیز خدمت بزرگی کرد، زیرا گشاسب که متعهد بود  تا هرسال به پادشاه توران خراج هنگفتی بپردازد، به توصیه زردشت از اینکار خودداری کرد و این خود موجب جنگ بین دو سرزمین شد و به گفته‌ای زردشت که مایل به نشر آئین بهی در سرتاسر گیتی بود خود نیز از جنگ با تورانیان استقبال کرد و وی شخصا در تمامی جنگها شرکت نمود و در پایان زردشت، پیامبر بزرگ ایرانی در هجوم تورانیان به بلخ در پی مقاومتی دلیرانه کشته میشود. 
 
قرآن نیز آئین بهی را به رسمیت شناخته و آن را جزو ادیان آسمانی و پیروانش را اهل کتاب دانسته است. (سوره 22 آیه 17)
از جمله کارهای ناشایسته ادیان پیشین، مسئله قربانی نمودن حیوانات به ویژه گاوان بود که زردشت این کار را نیز نادرست دانسته و ممنوع کرد. 
اما چنانچه گفته شد مسئله قربانی که از آئین میترا در ایران شروع شده بود و به ابراهیم و ادیان پس از او منتقل شده بود همچنان در ادیان ابراهیمی و به ویژه در اسلام

 

ستیزه دایم نیکی با بدی در اوستا

 

اراده آزاد انسان در عمل و نیکخواهی اهورا مزدا در برابر بدخواهی اهریمن 
در اندیشه اوستایی اهریمن نه رقیب اهورا مزدا است و نه کارشکن و موش‌دوان در برنامه های او!
درنگاه اوستا، جهان بر اساس دو پدیده ودو اندیشه و تفکر پایه نهاده شده است و هر انسانی این دو پدیده را با هم در خود دارد! نیکی و بدی! پاکی و ناپاکی! راستی و نادرستی! و بالاخره اهورایی و اهریمنی! فعال نمودن هریک از این دو نیرو و پدیده نهفته در انسان بدست و اراده و توان خود اوست! همان انسان است که چون بر چهره و توان و روان اهورایی آفریده شده است، میتواند اهریمن درون خویش را نابود کند! البته نابودی همیشگی نیست و چون ماری هر لحظه بیم آن میرود که سر بیرون کند و نیش خود را به مهر و مرام اهورایی انسان وارد سازد! هیچ انسانی قادر نیست برای همیشه اهریمن درون خویش را از بین ببرد بلکه هر از چندی میتواند اورا مهار نماید! در این تلاش میتوان از اهورامزدا تقاضای کمک روانی کرده تا اراده را پولادین و قوی سازد! اما آغاز و انجام کار بدست خود انسان است! همچنانکه اهریمن را حرجی بر انجام وظیفه اش (ناپاکی، بدی، نادرستی، تباهی…) نیست، اهورامزدای نهفته در انسان نیز پاسخگوی گرایشهای ناپاک وی نیست.. این استقلال اراده و عمل انسان در رابطه با آزادی اعطا شده از سوی اهورامزدا یکی از پایه های فلسفه اوستایی است که در ادیان و فرقه‌های دیگر نیز نفوذ نموده است. 
زمین که از خورشید جدا شده بود، ناخوداگاه زمینیان راهم بسوی خورشید و مهر میکشاند. بدین رو از روزگاران کهن، نه تنها تمامی پیامبران به فراز قله‌‌های کوهها پناه می‌برده اند (چون انسانهای نخستین ماقبل تاریخ که درآنجا ها زندگی می‌کرده اند) بلکه انسان نیز همواره در هنگامه نیایشهای خود دستان و سرش را بسوی آسمان (خورشید) بلند میکرده و میکند! و همین انرژی کنونی و دیروز خورشید است که به انسان امکان و توان زیست برروی زمین را داده است. 
برهمین اساس، نخستین راهبر و پیامبر آریاییان از کوه فرود میآید و نامش میترا است، اما مردم اورا مهر و فرستاده ای از سوی خورشید میدانند بویژه آنکه او زمینهایشان را (با قربانی نمودن گاو نر= کودسازی!) حاصلخیز میکند و عشق و درستی و مهر را در دلهایشان میکارد. 
پس از میترا دامداری و کشاورزی بشر رونق میگیرد. پس میترا آموزگار کشت و کشاورزی انسان است و وی پاسخور ورود انسان به مرحله نوینی از تمدن است. 
پس از میترا فردی که قلبی چون زر دارد و تشتی از آتش و نور و روشنایی را در اندیشه دارد، درفش راهنمایی و خردورزی برای مردم را بلند میکند  که وی را « زرتشت» مینامند! زرتشت با گاتاها و یا گاهان خود هم سرودن و چکامه را به انسان آریایی میآموزد و هم دامداری و بهره‌وری بهین را از دامها!
جالب اینکه دیگر پیامبران سامی وتازی نیز با تقلید از زرتشت، در پی گله‌داری به پیامبری رسیده‌اند! اما شترچرانی زرتشت (که برخی آنرا نمیپذیرند) حاکی از گذر انسان به مرحله نوینی از تمدن و شناخت و آموزش و آیین است!
هرچند برخی تاریخ زرتشت را دوهزار ودویست سال پیش از زایش مسیح میدانند، اما اگر واقعاٌ هم پیامبری آریایی بدین نام و در آن هنگام پدید آمده است، نخستین زرتشت نبوده است!!
زیرا خواهیم دید که نام زرتشت درهزاران هزار سال پیش از سقراط و افلاطون درمیان خردمندان رایج و افکارش شناخته شده بوده است! یعنی نخستین زردشت را هزاران هزار سال عمر است    

 

استقلال توان اهریمن از اهورامزدا!

 

نکته دیگری را که زرتشت در گفتن آن صراحت داشته است، توان و قدرت مستقل اهورامزدا، از اهریمن میباشد. اهریمن که با صفات بد و زشت شناسایی میشود، عنصر و تفکر و پدیده‌ای جدا و بی ارتباط با اهورامزداست. اهورامزدا تمامی صفات و کارهایش، نیکی، راستی، مهربانی، بخشندگی و بردباری است که برای بشر هم بهزیستی، ترقی، شکیبایی، پیشرفت، بردباری، گستاخی و دلاوری.. را آرزو نموده و او را به بهترینها تشویق و ترغیب میکند و هرگز اهورامزدا آفریننده اهریمن نیست تا به او فرصت و امکان داده باشد برای گمراه کردن مردم و راونه نمودن آنان به جهنم!!
وبالعکس این اهریمن است که همواره درتلاش است تا انسان در فقر وجهل، بدبختی و بیچارگی، خشم و کینه، مکر و نیرنگ، عذاب و گمراهی و قصاوت و… بسر برد!
خدای آریایی که نامش اهورا مزدا و یا مزدا و یا هردو و پروردگار و غیره میباشد، به فکر بازی با انسان نیست تا او را گمراه کند و در رنج و نادانی بیندازد و در پایان هم وی را در آتش خشم خود بسوزاند! و یا بخاطر ارتکاب جرم و گناه یک یا چندنفر، شهری را ویران سازد و مردمانی را  نابود کند و یا برای آزمودن کسی، هزار ویک چاه و چاله بکند و عذابهایی را فراهم آورد   

صفت خداوند در اوستا

 

در اندیشه زرتشت که تکیه اصلی و کلی و همیشگی به عقل و خرد بوده است، خداوند و یا اهورامزدا را صفاتی بوده است از این قرار:
خداوند جان و خرد، دانش، بینش، دانا، نیکو، توانا، آگاه، بی‌همتا، یکتا، آغازگر، پایانبخش، بخشاینده، بخشایشگر، مهربان، دادگستر و 
و اهریمن که در برابر اهورامزدا و خداوند خردمند قرار داشته است را صفاتی بوده است از این قرار:
جبار= ستمگر- قهار- چیره‌گر و سخت چیره- معذب= شکنجه‌گر- مکار= نیرنگباز و .. 
خیلی را گمان بر آنست که قدرت خدایی و اهریمنی دو نیرو و مبدا مستقل و جدا از هم هستند. برهمین اساس اندیشه دوگانگی و ثنویت نوعی از همین دید فلسفی در تاریخ بشر است. 
هرچند مانویان و مزدکیان بیش از همه به باور داشتن دوگانگی و ثنویست مشهورند، اما ریشه‌های این تفکر و اندیشه را بعضی در آیین زرتشت جسته‌اند. 
زرتشت یکم  که ‏آفریننده سروده های اول اوستا – گاتها می‌باشد، باور به دوخدایی را ردکرده است هرچند گوهر هستی را دو دانسته است:
«
در آغاز دو گوهر همزاد در اندیشه و گفتار و کردار نیک و بد پدیدار شدند. در این میان نیک اندیشان  گوهر راستین را برگزیدند و بداندیشان گوهر دروغین را .» (گاتها)
آیین میترا که نخستین اندیشه و تفکر مهرپرستی بوده به مرور زمان تبدیل به خرافه و نیرنگ شد. بر همین اساس وقتی زرتشت یکم حرکت روشنگری خودر ا شروع کرد و شخصا در برابر دوگروه موضع گرفته و آن دو گروه را از آن اهریمن دانست:
دیوان-  جمع دیو بود و دیو در فرهنگ  کهن به معنی پروردگار بود که هنوز هم در بیشتر کشورهای اروپا از جمله فرانسه با Dieu دیو یاد میشود. زرتشت تمامی خداوندان پیش از خودرا دیو و جمع آنان را دیوان خواند و به آنها اعلام جنگ داد و بازار دیو و خداوندی آنقدر شلوغ و پلوغ شده بود که دهها خدا از تفکر انسانها سردرآورده بودند، خدای بادها، خدای خشکی، خدای آب، خدای مهر و دوستی، خدای خشم، خدای 
 
دروغ پرستان، اینان همان مردمانی بودند که پیرو خدایان اوهامی جادوگران و نیرنگبازان کشته و انواع آنان را پرسش مینموندند و به گفته‌ای متولیان تفکر دینی بودند که مردم را منحرف نموده و در جهل وخرافه نگاه میداشتند.. 
در گاتها آمده است:
«
اینک روان من و چارپایان بارور برآنند تا با دستهای برافراشته نیایش کنیم واز مزدا خواستار شویم:
چنان کند که از دروغپرستان و دیوان به شبانان و پارسایان آسیب و گزندی نرسد.»
در برابر دیو و دروغ که آفریننده بدی، زشتی و ناپاکی است خردمند بزرگ آریایی، خرد پاک، راستی و نیکی در پندار، گفتار و کردار را برای رامش و بخشش، شادی و آسایش مردم تبلیغ میکند. 
«
ای مزار، بیا منش نیک و بخشایش پایدار و راستی از گفتار خویش به زردشت ارزانی دار.»
«
ای مزدا، چون من راستی و منش نیک را جاودان نگه خواهم داشت، تو نیز خرد خویش را به من بیاموز و به زبان خود بازگوی و مرا آگاه ساز که جهان نخستین چگونه بود،» (گاتها)
چنانچه بوضوح ملاحظه میشود خردمند آریایی که در شش یا هفتهزار سال پیش پیام خردگرایی را پخش کرده است، هرگز از وحی وارتباط روحانی داشتن با خدا و سخن گفتن با او و همنشین او بودن چیزی نگفته است و همواره بر دانش و خرد پاک تکیه داشته است.

 

آزادی اندیشه در آئین اوستا

 

در آئین اوستا هیچ اجباری برای پذیرش اندیشه،کیش و آئین خاصی نیست و انسانها آزادند تا براساس اندیشه‌ها و داده‌های علمی خود هرکیش و آئینی را برگزینند یکی از گفتار اوستا که ترجمه آن بعربی در قرآن آیه 18 سوره  39 نیز آمده است این است:
ای مردم بهترین سخنان را با هوشمندی بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف و آینده نگری آنرا بررسی کنید و هر مرد و زن بهترین و نیکوترین راه برگزنید.(گاتاها)
نیایشهای اوستایی
نیایش به درگاه یزدان پاک و اهورامزدای بزرگ برای آسایش تن و روان و نیروگرفتن انسان کاری نیکو و ستوده است. هرچند در آئین زرتشت پنج گاه منظم برای نیایش در نظر گرفته شده است ولی در آئین بهی و آئین مهر و اوستا و بویژه در این هنگامه زیست بشر که سراپا اسیر زندگی ماشینی شده است انجام نیایشها درهنگامه‌های در نظرگرفته شده بازدارنده انسان است  ازتلاش روزمره، بدین رو در هرکجا و در هر هنگامه و هر شرایطی که بتوانیم نیایشهای اهورایی خودرا بجای آوریم.

 

نخستین زردشت
ششهزار سال پیش از افلاطون

 

تاکنون پژوهشگران برای آغاز پیدایش زرتشت نتوانسته‌اند تاریخی ثابت و درست ارائه دهند که البته این مسئله بی‌رابطه با آنچه گفته شد که فاتحان همواره با نوشتن تاریخ خودشان، تاریخ شکست‌خوردگان را دیگر میکنند، نیست!
از همه مهمتر با اینکه برای غرب همواره تاریخ‌نگاری یونان، اصلی‌ترین سند و پشتوانه پژوهشی بوده است، اما با بررسی تاریخ مشاهده میشود که همین غربیان هم پیدایش زرتشت را براسای تاریخ یونان محاسبه نکرده‌اند. 
با استناد به تاریخ یونان « پیدایش زرتشت یکم» از هفتهزار سال پیش هم فراتر میرود (زرتشت یکم به این خاطر! که در همین نوشته درخواهیم یافت که زرتشتهای بسیاری در تاریخ وجود داشته است) قدیمیترین سند بر این مدعا نوشته‌ای است در حاشیه «کتاب اکیبیاس افلاطون» که درآنجا آمده است:
«
زرتشت در حدود شهشهزار سال پیش از افلاطون زندگی میکرده است… و دانش جهانی خود را از روان نیکویی و بینش والا فراگرفت،»
«
پلینیPellini نیز نوشته است که ارسطو و اودوخوس هم بر این باور بوده اند که زرتشت ششهزار سال پیش از افلاطون زندگی میکرده است. 
اندیشه و تفکر زردشت از هزاران سال پیش در فرهنگ و تمدن یونان تاثیر بسزایی داشته است ویکی از عوامل اصلی گریز از توحش یونانیان، آشنایی با تفکر و اندیشه زرتشت بوده است.
افلاطون درکتاب « اس بایدیز» از قول ارسطو  شیوة‌های آموزش و پرورش ایران را میستاید که آریاییان از چهارده سالگی فرزندان خود را به دانش پنهانی زرتشت آشنا میکرده اند. ارسطو، مغان را شاگردان زرتشت میداند و در کتاب «دیالوگ» مینویسد که مغان به مراتب قدیمیتر از مصریانند، آنان به دو اصل روان نیک و روان بد باور دارند. « با بودن این همه قراین، در اینکه سقراط و افلاطون با فلسفه زرتشت آشنایی داشته اند تردید نمیشود کرد بویژه با شباهت زیادی که بین جهان فروهری منوگ زرتشت و جهان ایده افلاطون(  و مدینه فاضله) وجود دارد.» (ایران از آغاز تا اسلام: رومان گریشمن- ترجمه: محمد معین. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی چاپ تهران 1350 خورشیدی برابر با 6993 آریایی میترایی)
در رابطه با قدمت فراتر از هفتهزار سالگی زرتشت ادخوسEudoxus کلدانی که در سده چهارم پیش از زایش مسیح میزیسته است و با فلسفه زرتشت کاملا آشنا بوده و از دوستان و همفکران افلاطون بوده است، نیز برهمین باور است که خردمند و پیامبر آریایی ششهزار سال پیش از افلاطون میزیسته است. 
دانشمندان نامدار یونان با دین و فلسفه زرتشت آشنا بوده اند و درباره آن سخن گفته‌اند. قدیمیترین سندموجود، نوشته‌ای در حاشیه کتاب الکیبیادس افلاطون است که برگردان آن به فارسی چنین است: « گفته شده است که زرتشت در حدود ششهزار سال پیش از افلاطون میزیسته است، گروهی اورا یونانی و برخی از ملت ماوراء دریای بزرگ میدانند. زرتشت دانش جهانی خود را از روان نیکویی، یعنی از بینش والا آموخت. ترجمه نام زرتشت به یونانی، استرویوتس یعنی ستاره پرست است.»
در تجربه و تحلیل این شرح، گایگر از دانشمندان متاخر مینویسد: « همه مطالب این حاشیه نویسی جز آنچه که مربوط به احتمال یونانی بودن زرتشت است، درست و مورد تایید سایر نویسندگان نیز هست. مثلا پلینی نوشته است که ارسطو و اودخوس باور داشتند که زرتشت ششهزار سال پیش از افلاطون میزیسته است.»
افلاطون، زرتشت را یک جا پسر اورمزد  و جای دیگر خدمتگزار اورمزد میداند.

 

زرتشت پیام آور این سرزمین آریایی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد